من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

گر ز دست زلف مشكينت خطايي رفت رفت

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 210 كيلوبايت )

گر ز دست زلف مشكينت خطايي رفت رفت
ور ز هندوي شما بر ما جفايي رفت رفت
برق عشق ار خرمن پشمينه پوشي سوخت سوخت
جور شاه كامران گر بر گدايي رفت رفت
در طريقت رنجش خاطر نباشد مي بيار
هر كدورت را كه بيني چون صفايي رفت رفت
عشقبازي را تحمل بايد اي دل پاي دار
گر ملالي بود بود و گر خطايي رفت رفت
گر دلي از غمزه دلدار باري برد برد
ور ميان جان و جانان ماجرايي رفت رفت
از سخن چينان ملالت‌ها پديد آمد ولي
گر ميان همنشينان ناسزايي رفت رفت
عيب حافظ گو مكن واعظ كه رفت از خانقاه
پاي آزادي چه بندي گر به جايي رفت رفت


آن ترك پري چهره كه دوش از بر ما رفت

۲۶ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 241 كيلوبايت )

آن ترك پري چهره كه دوش از بر ما رفت
آيا چه خطا ديد كه از راه خطا رفت
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بين
كس واقف ما نيست كه از ديده چه‌ها رفت
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
آن دود كه از سوز جگر بر سر ما رفت
دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
سيلاب سرشك آمد و طوفان بلا رفت
از پاي فتاديم چو آمد غم هجران
در درد بمرديم چو از دست دوا رفت
دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت
عمريست كه عمرم همه در كار دعا رفت
احرام چه بنديم چو آن قبله نه اين جاست
در سعي چه كوشيم چو از مروه صفا رفت
دي گفت طبيب از سر حسرت چو مرا ديد
هيهات كه رنج تو ز قانون شفا رفت
اي دوست به پرسيدن حافظ قدمي نه
زان پيش كه گويند كه از دار فنا رفت


ساقي بيا كه يار ز رخ پرده برگرفت

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 250 كيلوبايت )

ساقي بيا كه يار ز رخ پرده برگرفت
كار چراغ خلوتيان باز درگرفت
آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت
وين پير سالخورده جواني ز سر گرفت
آن عشوه داد عشق كه مفتي ز ره برفت
وان لطف كرد دوست كه دشمن حذر گرفت
زنهار از آن عبارت شيرين دلفريب
گويي كه پسته تو سخن در شكر گرفت
بار غمي كه خاطر ما خسته كرده بود
عيسي دمي خدا بفرستاد و برگرفت
هر سروقد كه بر مه و خور حسن مي‌فروخت
چون تو درآمدي پي كاري دگر گرفت
زين قصه هفت گنبد افلاك پرصداست
كوته نظر ببين كه سخن مختصر گرفت
حافظ تو اين سخن ز كه آموختي كه بخت
تعويذ كرد شعر تو را و به زر گرفت


شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت

۳۲ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 163 كيلوبايت )

شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
روي مه پيكر او سير نديديم و برفت
گويي از صحبت ما نيك به تنگ آمده بود
بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت
بس كه ما فاتحه و حرز يماني خوانديم
وز پي اش سوره اخلاص دميديم و برفت
عشوه دادند كه بر ما گذري خواهي كرد
ديدي آخر كه چنين عشوه خريديم و برفت
شد چمان در چمن حسن و لطافت ليكن
در گلستان وصالش نچميديم و برفت
همچو حافظ همه شب ناله و زاري كرديم
كاي دريغا به وداعش نرسيديم و برفت


يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت

۲۸ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 270 كيلوبايت )

يا رب سببي ساز كه يارم به سلامت
بازآيد و برهاندم از بند ملامت
خاك ره آن يار سفركرده بياريد
تا چشم جهان بين كنمش جاي اقامت
فرياد كه از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
امروز كه در دست توام مرحمتي كن
فردا كه شوم خاك چه سود اشك ندامت
اي آن كه به تقرير و بيان دم زني از عشق
ما با تو نداريم سخن خير و سلامت
درويش مكن ناله ز شمشير احبا
كاين طايفه از كشته ستانند غرامت
در خرقه زن آتش كه خم ابروي ساقي
بر مي‌شكند گوشه محراب امامت
حاشا كه من از جور و جفاي تو بنالم
بيداد لطيفان همه لطف است و كرامت
كوته نكند بحث سر زلف تو حافظ
پيوسته شد اين سلسله تا روز قيامت


شنيده‌ام سخني خوش كه پير كنعان گفت

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 286 كيلوبايت )

شنيده‌ام سخني خوش كه پير كنعان گفت
فراق يار نه آن مي‌كند كه بتوان گفت
حديث هول قيامت كه گفت واعظ شهر
كنايتيست كه از روزگار هجران گفت
نشان يار سفركرده از كه پرسم باز
كه هر چه گفت بريد صبا پريشان گفت
فغان كه آن مه نامهربان مهرگسل
به ترك صحبت ياران خود چه آسان گفت
من و مقام رضا بعد از اين و شكر رقيب
كه دل به درد تو خو كرد و ترك درمان گفت
غم كهن به مي سالخورده دفع كنيد
كه تخم خوشدلي اين است پير دهقان گفت
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
كه اين سخن به مثل باد با سليمان گفت
به مهلتي كه سپهرت دهد ز راه مرو
تو را كه گفت كه اين زال ترك دستان گفت
مزن ز چون و چرا دم كه بنده مقبل
قبول كرد به جان هر سخن كه جانان گفت
كه گفت حافظ از انديشه تو آمد باز
من اين نگفته‌ام آن كس كه گفت بهتان گفت


حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 308 كيلوبايت )

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آري به اتفاق جهان مي‌توان گرفت
افشاي راز خلوتيان خواست كرد شمع
شكر خدا كه سر دلش در زبان گرفت
زين آتش نهفته كه در سينه من است
خورشيد شعله‌ايست كه در آسمان گرفت
مي‌خواست گل كه دم زند از رنگ و بوي دوست
از غيرت صبا نفسش در دهان گرفت
آسوده بر كنار چو پرگار مي‌شدم
دوران چو نقطه عاقبتم در ميان گرفت
آن روز شوق ساغر مي خرمنم بسوخت
كاتش ز عكس عارض ساقي در آن گرفت
خواهم شدن به كوي مغان آستين فشان
زين فتنه‌ها كه دامن آخرزمان گرفت
مي خور كه هر كه آخر كار جهان بديد
از غم سبك برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقايق نوشته‌اند
كان كس كه پخته شد مي چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو مي‌چكد
حاسد چگونه نكته تواند بر آن گرفت


مير من خوش مي‌روي كاندر سر و پا ميرمت

۲۸ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 217 كيلوبايت )

مير من خوش مي‌روي كاندر سر و پا ميرمت
خوش خرامان شو كه پيش قد رعنا ميرمت
گفته بودي كي بميري پيش من تعجيل چيست
خوش تقاضا مي‌كني پيش تقاضا ميرمت
عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقي كجاست
گو كه بخرامد كه پيش سروبالا ميرمت
آن كه عمري شد كه تا بيمارم از سوداي او
گو نگاهي كن كه پيش چشم شهلا ميرمت
گفته لعل لبم هم درد بخشد هم دوا
گاه پيش درد و گه پيش مداوا ميرمت
خوش خرامان مي‌روي چشم بد از روي تو دور
دارم اندر سر خيال آن كه در پا ميرمت
گر چه جاي حافظ اندر خلوت وصل تو نيست
اي همه جاي تو خوش پيش همه جا ميرمت


اي غايب از نظر به خدا مي‌سپارمت

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( ۲۹۸ كيلوبايت )

اي غايب از نظر به خدا مي‌سپارمت
جانم بسوختي و به دل دوست دارمت
تا دامن كفن نكشم زير پاي خاك
باور مكن كه دست ز دامن بدارمت
محراب ابرويت بنما تا سحرگهي
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
گر بايدم شدن سوي هاروت بابلي
صد گونه جادويي بكنم تا بيارمت
خواهم كه پيش ميرمت اي بي‌وفا طبيب
بيمار بازپرس كه در انتظارمت
صد جوي آب بسته‌ام از ديده بر كنار
بر بوي تخم مهر كه در دل بكارمت
خونم بريخت و از غم عشقم خلاص داد
منت پذير غمزه خنجر گذارمت
مي‌گريم و مرادم از اين سيل اشكبار
تخم محبت است كه در دل بكارمت
بارم ده از كرم سوي خود تا به سوز دل
در پاي دم به دم گهر از ديده بارمت
حافظ شراب و شاهد و رندي نه وضع توست
في الجمله مي‌كني و فرو مي‌گذارمت


اي هدهد صبا به سبا مي‌فرستمت

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 264 كيلوبايت )

اي هدهد صبا به سبا مي‌فرستمت
بنگر كه از كجا به كجا مي‌فرستمت
حيف است طايري چو تو در خاكدان غم
زين جا به آشيان وفا مي‌فرستمت
در راه عشق مرحله قرب و بعد نيست
مي‌بينمت عيان و دعا مي‌فرستمت
هر صبح و شام قافله‌اي از دعاي خير
در صحبت شمال و صبا مي‌فرستمت
تا لشكر غمت نكند ملك دل خراب
جان عزيز خود به نوا مي‌فرستمت
اي غايب از نظر كه شدي همنشين دل
مي‌گويمت دعا و ثنا مي‌فرستمت
در روي خود تفرج صنع خداي كن
كيينه خداي نما مي‌فرستمت
تا مطربان ز شوق منت آگهي دهند
قول و غزل به ساز و نوا مي‌فرستمت
ساقي بيا كه هاتف غيبم به مژده گفت
با درد صبر كن كه دوا مي‌فرستمت
حافظ سرود مجلس ما ذكر خير توست
بشتاب هان كه اسب و قبا مي‌فرستمت