دانلود فايل صوتي غزل ( 210 كيلوبايت )
گر ز دست زلف مشكينت خطايي رفت رفت
ور ز هندوي شما بر ما جفايي رفت رفت
برق عشق ار خرمن پشمينه پوشي سوخت سوخت
جور شاه كامران گر بر گدايي رفت رفت
در طريقت رنجش خاطر نباشد مي بيار
هر كدورت را كه بيني چون صفايي رفت رفت
عشقبازي را تحمل بايد اي دل پاي دار
گر ملالي بود بود و گر خطايي رفت رفت
گر دلي از غمزه دلدار باري برد برد
ور ميان جان و جانان ماجرايي رفت رفت
از سخن چينان ملالتها پديد آمد ولي
گر ميان همنشينان ناسزايي رفت رفت
عيب حافظ گو مكن واعظ كه رفت از خانقاه
پاي آزادي چه بندي گر به جايي رفت رفت