من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

آن پيك نامور كه رسيد از ديار دوست

۲۷ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 309 كيلوبايت )

آن پيك نامور كه رسيد از ديار دوست
آورد حرز جان ز خط مشكبار دوست
خوش مي‌دهد نشان جلال و جمال يار
خوش مي‌كند حكايت عز و وقار دوست
دل دادمش به مژده و خجلت همي‌برم
زين نقد قلب خويش كه كردم نثار دوست
شكر خدا كه از مدد بخت كارساز
بر حسب آرزوست همه كار و بار دوست
سير سپهر و دور قمر را چه اختيار
در گردشند بر حسب اختيار دوست
گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست
كحل الجواهري به من آر اي نسيم صبح
زان خاك نيكبخت كه شد رهگذار دوست
ماييم و آستانه عشق و سر نياز
تا خواب خوش كه را برد اندر كنار دوست
دشمن به قصد حافظ اگر دم زند چه باك
منت خداي را كه نيم شرمسار دوست


روي تو كس نديد و هزارت رقيب هست

۲۸ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 207 كيلوبايت )

روي تو كس نديد و هزارت رقيب هست
در غنچه‌اي هنوز و صدت عندليب هست
گر آمدم به كوي تو چندان غريب نيست
چون من در آن ديار هزاران غريب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نيست
هر جا كه هست پرتو روي حبيب هست
آن جا كه كار صومعه را جلوه مي‌دهند
ناقوس دير راهب و نام صليب هست
عاشق كه شد كه يار به حالش نظر نكرد
اي خواجه درد نيست وگرنه طبيب هست
فرياد حافظ اين همه آخر به هرزه نيست
هم قصه‌اي غريب و حديثي عجيب هست


خوشتر ز عيش و صحبت و باغ و بهار چيست

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 220 كيلوبايت )

خوشتر ز عيش و صحبت و باغ و بهار چيست
ساقي كجاست گو سبب انتظار چيست
هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار
كس را وقوف نيست كه انجام كار چيست
پيوند عمر بسته به موييست هوش دار
غمخوار خويش باش غم روزگار چيست
معني آب زندگي و روضه ارم
جز طرف جويبار و مي خوشگوار چيست
مستور و مست هر دو چو از يك قبيله‌اند
ما دل به عشوه كه دهيم اختيار چيست
راز درون پرده چه داند فلك خموش
اي مدعي نزاع تو با پرده دار چيست
سهو و خطاي بنده گرش اعتبار نيست
معني عفو و رحمت آمرزگار چيست
زاهد شراب كوثر و حافظ پياله خواست
تا در ميانه خواسته كردگار چيست


اگر چه عرض هنر پيش يار بي‌ادبيست

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 194 كيلوبايت )

اگر چه عرض هنر پيش يار بي‌ادبيست
زبان خموش وليكن دهان پر از عربيست
پري نهفته رخ و ديو در كرشمه حسن
بسوخت ديده ز حيرت كه اين چه بوالعجبيست
در اين چمن گل بي خار كس نچيد آري
چراغ مصطفوي با شرار بولهبيست
سبب مپرس كه چرخ از چه سفله پرور شد
كه كام بخشي او را بهانه بي سببيست
به نيم جو نخرم طاق خانقاه و رباط
مرا كه مصطبه ايوان و پاي خم طنبيست
جمال دختر رز نور چشم ماست مگر
كه در نقاب زجاجي و پرده عنبيست
هزار عقل و ادب داشتم من اي خواجه
كنون كه مست خرابم صلاح بي‌ادبيست
بيار مي كه چو حافظ هزارم استظهار
به گريه سحري و نياز نيم شبيست


ماهم اين هفته برون رفت و به چشمم ساليست

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 197 كيلوبايت )

ماهم اين هفته برون رفت و به چشمم ساليست
حال هجران تو چه داني كه چه مشكل حاليست
مردم ديده ز لطف رخ او در رخ او
عكس خود ديد گمان برد كه مشكين خاليست
مي‌چكد شير هنوز از لب همچون شكرش
گر چه در شيوه گري هر مژه‌اش قتاليست
اي كه انگشت نمايي به كرم در همه شهر
وه كه در كار غريبان عجبت اهماليست
بعد از اينم نبود شائبه در جوهر فرد
كه دهان تو در اين نكته خوش استدلاليست
مژده دادند كه بر ما گذري خواهي كرد
نيت خير مگردان كه مبارك فاليست
كوه اندوه فراقت به چه حالت بكشد
حافظ خسته كه از ناله تنش چون ناليست


يا رب اين شمع دل افروز ز كاشانه كيست

۳۳ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 217 كيلوبايت )

يا رب اين شمع دل افروز ز كاشانه كيست
جان ما سوخت بپرسيد كه جانانه كيست
حاليا خانه برانداز دل و دين من است
تا در آغوش كه مي‌خسبد و همخانه كيست
باده لعل لبش كز لب من دور مباد
راح روح كه و پيمان ده پيمانه كيست
دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
بازپرسيد خدا را كه به پروانه كيست
مي‌دهد هر كسش افسوني و معلوم نشد
كه دل نازك او مايل افسانه كيست
يا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبين
در يكتاي كه و گوهر يك دانه كيست
گفتم آه از دل ديوانه حافظ بي تو
زير لب خنده زنان گفت كه ديوانه كيست


بنال بلبل اگر با منت سر ياريست

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 297 كيلوبايت )

بنال بلبل اگر با منت سر ياريست
كه ما دو عاشق زاريم و كار ما زاريست
در آن زمين كه نسيمي وزد ز طره دوست
چه جاي دم زدن نافه‌هاي تاتاريست
بيار باده كه رنگين كنيم جامه زرق
كه مست جام غروريم و نام هشياريست
خيال زلف تو پختن نه كار هر خاميست
كه زير سلسله رفتن طريق عياريست
لطيفه‌ايست نهاني كه عشق از او خيزد
كه نام آن نه لب لعل و خط زنگاريست
جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نكته در اين كار و بار دلداريست
قلندران حقيقت به نيم جو نخرند
قباي اطلس آن كس كه از هنر عاريست
بر آستان تو مشكل توان رسيد آري
عروج بر فلك سروري به دشواريست
سحر كرشمه چشمت به خواب مي‌ديدم
زهي مراتب خوابي كه به ز بيداريست
دلش به ناله ميازار و ختم كن حافظ
كه رستگاري جاويد در كم آزاريست


زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 342 كيلوبايت )

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نيست
در حق ما هر چه گويد جاي هيچ اكراه نيست
در طريقت هر چه پيش سالك آيد خير اوست
در صراط مستقيم اي دل كسي گمراه نيست
تا چه بازي رخ نمايد بيدقي خواهيم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نيست
چيست اين سقف بلند ساده بسيارنقش
زين معما هيچ دانا در جهان آگاه نيست
اين چه استغناست يا رب وين چه قادر حكمت است
كاين همه زخم نهان هست و مجال آه نيست
صاحب ديوان ما گويي نمي‌داند حساب
كاندر اين طغرا نشان حسبه لله نيست
هر كه خواهد گو بيا و هر چه خواهد گو بگو
كبر و ناز و حاجب و دربان بدين درگاه نيست
بر در ميخانه رفتن كار يك رنگان بود
خودفروشان را به كوي مي فروشان راه نيست
هر چه هست از قامت ناساز بي اندام ماست
ور نه تشريف تو بر بالاي كس كوتاه نيست
بنده پير خراباتم كه لطفش دايم است
ور نه لطف شيخ و زاهد گاه هست و گاه نيست
حافظ ار بر صدر ننشيند ز عالي مشربيست
عاشق دردي كش اندربند مال و جاه نيست


مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيست

۳۳ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 248 كيلوبايت )

مردم ديده ما جز به رخت ناظر نيست
دل سرگشته ما غير تو را ذاكر نيست
اشكم احرام طواف حرمت مي‌بندد
گر چه از خون دل ريش دمي طاهر نيست
بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشي
طاير سدره اگر در طلبت طاير نيست
عاشق مفلس اگر قلب دلش كرد نثار
مكنش عيب كه بر نقد روان قادر نيست
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
هر كه را در طلبت همت او قاصر نيست
از روان بخشي عيسي نزنم دم هرگز
زان كه در روح فزايي چو لبت ماهر نيست
من كه در آتش سوداي تو آهي نزنم
كي توان گفت كه بر داغ دلم صابر نيست
روز اول كه سر زلف تو ديدم گفتم
كه پريشاني اين سلسله را آخر نيست
سر پيوند تو تنها نه دل حافظ راست
كيست آن كش سر پيوند تو در خاطر نيست


كس نيست كه افتاده آن زلف دوتا نيست

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 280 كيلوبايت )

كس نيست كه افتاده آن زلف دوتا نيست
در رهگذر كيست كه دامي ز بلا نيست
چون چشم تو دل مي‌برد از گوشه نشينان
همراه تو بودن گنه از جانب ما نيست
روي تو مگر آينه لطف الهيست
حقا كه چنين است و در اين روي و ريا نيست
نرگس طلبد شيوه چشم تو زهي چشم
مسكين خبرش از سر و در ديده حيا نيست
از بهر خدا زلف مپيراي كه ما را
شب نيست كه صد عربده با باد صبا نيست
بازآي كه بي روي تو اي شمع دل افروز
در بزم حريفان اثر نور و صفا نيست
تيمار غريبان اثر ذكر جميل است
جانا مگر اين قاعده در شهر شما نيست
دي مي‌شد و گفتم صنما عهد به جاي آر
گفتا غلطي خواجه در اين عهد وفا نيست
گر پير مغان مرشد من شد چه تفاوت
در هيچ سري نيست كه سري ز خدا نيست
عاشق چه كند گر نكشد بار ملامت
با هيچ دلاور سپر تير قضا نيست
در صومعه زاهد و در خلوت صوفي
جز گوشه ابروي تو محراب دعا نيست
اي چنگ فروبرده به خون دل حافظ
فكرت مگر از غيرت قرآن و خدا نيست