من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

عطش و دريا

۳۰ بازديد
 

شاعر تشنه
ز دريا مي‌گفت
اهل بيت سخنش را
به اسارت بردند!


طريقت نو

۳۱ بازديد
 

زاهدي نوبنياد
راه و رسم عرفا پيشه گرفت
لنگ مرغي برداشت
و به آهنگ حزين آه كشيد:
«مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك!»


سرقت

۲۷ بازديد
 

شاعري
آينه‌اي را دزيد
روي آيينه‌ي مسروقه نوشت:
بيدلي در همه احوال خدا با او بود!


مراعات نظير

۳۰ بازديد
 

تاجري دسته گلي پرپر ديد
ياد پروانه‌ي كسبش افتاد!


امضا

۲۹ بازديد
 

تاجري اره برقي آورد.
پاي يك منظره را
امضا كرد!


تقلا

۲۸ بازديد
 

تاجري قصه‌نويس
كودكان را به تفاهم مي‌خواند
مگسي
روي گل لاله تقلا مي‌كرد!


تفّال

۲۸ بازديد
 

تاجري فال گرفت
غزلي لاميه آمد-
تاجر
چيزي از شعر نفهميد اما
چشم مبهوتش را قافيه‌ي «مال» گرفت


رابطه

۲۹ بازديد
 

شاعري ضربت خورد
تاجري شعرشناس
در ته حجره‌ي خود
شربت خورد!


براعت استهلال

۳۰ بازديد
 

تاجري
مجلس تفسير گذاشت
ابتدا
فاتحه بر قرآن خواند!


شاعر

۳۰ بازديد
 

در اتوبان سلوك
شاعري هروله اي كرد و گذشت
زاهدي چپ شد و مرد
عارفي پنچري روح گرفت.
 
شاعري شعر جهاني مي گفت
 هم بدان گونه كه مي افتد و داني مي گفت
 
شاعري شوريده
از خودش بر مي گشت
كاغذي در كف داشت
پي يك شاعر ديگر مي گشت
 
پيش چشم شاعر
جدولي حل مي شد
عشق مختل مي شد!
 
شاعري شايعه بود
نقد تكذيبش كرد!
 
تاجري سر مي رفت
شاعري حل مي شد
ناقدي نيزه به دست
در المپيك غم اول مي شد.
 
شاعري خم مي شد
منشي قبله ي عالم مي شد!
 
شاعري خون مي گفت
زاهدي ايدر و ايدون مي گفت
قصه ي ليلي و مجنون مي گفت!
 
سالكي خسته به دنبال حقيقت مي رفت
در مجاري اداري گم شد!
 
شاعري مادر شد
پدر بچه ي خود را سوزاند!
 
شاعري ني مي زد
عارفي مي ناليد
زاهدي بست پياپي مي زد!
 
تاجري مجلس تفسير گذاشت
ابتدا فاتحه بر قرآن خواند!