در مورد جلال، زياد نوشته اند. استخوان خردكرده هايي كه با جلال زيسته اند و مسير جاري زندگي و آثارش را ديده اند. از سبك نوشتاري اش، تغيير مواضع مكتبي ، هم زيستي با مردمش، با هم قطارانش با دانشجوها و شاگردانش، رفيق شدنش، تند وتيز شدنش، در خود فرو رفتنش، فريادكردنش، جسارتش، جسارتش، جسارتش و حتي زلال شدنش، زلال شدنش براي سيمين، گفته اند و نوشته اند و شنيده ايم و خوانده ايم. شنيده ايم و خوانده ايم كه جلال به صرف ترجمه ها و داستان هايش جلال نيست. مانفيست جلال، هر زمان با هر عقيده ي مكتبي، شجاع و آزادمنشانه است. بايد شرايط خفقان را لمس كرده باشي تا مفهوم شجاعت و آزادگي را بفهمي. كاري كه جلال كرده تزريق روح پهلواني در ادبيات ايران است. در اين چند سطر مختصر قصد اسطوره سازي نداريم. جهان امروز با تمام دعواهاي سنت و مدرنيته اش، جنگ هاي عقل و عشقش، تعاريف متفاوتش از آزادي، هنوز براي انسان آزاده اي كه با كمي نرمش از امتياز بيشتري برخوردار مي شده ولي آن را پس مي زند تا از حقيقت و انسانيت دفاع كند، احترام قائل است.
هميشه از نقدهاي محتوايي حذر كرده ام. به فرم و تكنيك قائليت بيشتري دارم. اصل نانوشته ي "درآمدن" يا "از آب درآمدن" را بيشتر قبول دارم. اگر هنرمندي مفهومي اخلاقي را در فرم ناصحيح با كم سوادي تكنيكي اجرا كند، چه فايده اي دارد؟ جز اين كه خودش را- كه البته مهم نيست- و آن مفهوم اخلاقي را به استهزا و خنده ي مهيب جمع بدل كند ،همه اش ضرر است. كافي است كه كف و هورايي هم به خاطر جانبداري هايمان به چنين مثلاً هنري پرتاب كنيم. از راه نرسيده ها و متخصصان چيدمان بادنجان در قاپ لوكس را، بفرماي مطنطني زده ايم كه خوش آمديد. لطفاَ پرسي اخلاق و ريا سرو كنيد. بفروشيد كه جيب هايمان تشنه ي خرج كردنند و بعد هم دست دهنده ي مان را به هم نشان مي دهيم. هرچند كه اخلاق را كه درس مي داديم به مريدان گفته ايم از احسان اين دست، دست ديگر را باخبر نكن.
در اين فضاي دود و عطر كه ريه هاي مريض را از نفس مي اندازد. گرمكن نوشتن و شعر ساختن و نقاشي كشيدن به تن مي كنيم و سربالايي را تند مي دويم. و جلال روي زمين صاف كه سنگ لاخي بود مي رقصيد. رقصي كه با هر زمزمه اي دست تكان نمي داد. با هر ريتم نيناش مد روز شده اي پاي نمي كوبيد. شرط داشتن، براي احتياط كار جلال نبود. ويژگي منحصر به فردش به دنبال هم فكر نگشتن بود. شانس بزرگي است كه طوري باشي كه دورت جمع شوند. روحيه ي شرقي ناگزير از اين چشم به دهان مراد بودن است تا يك زمان ديگري برسد و مردم زمانه اي كه نبودند و حكم بيگانه را براي زمان قبل تر دارند حكم پدرخواندگي به هماني بدهند كه حرف خودش را مي زده، راه خودش را مي رفته و آهنگ مورد علاقه اش را با سوت مي زده و چشم به دهانانش از فردا مزقان كلاُمشان را مثلاً كوك مي كردند كه همان را سوت كنند.دايره ي روشنفكري كه بزرگ شد ويژگي احتياط و نه اعتدال كه به عنوان پيش شرط روشنفكري قاموس شد گروهي هم هستند كه در همين احتياط ،افراط كنند.
روشنفكري كه احتياط را افراط مي كند. در هر كلامي كه به چشم يا گوشش مي رسد، مماشات مي كند. همه چيز را مي پذيرد و در عين حال هيچ كدام را هم اعتقاد نياورده است. وارونه ي آنچه نشان مي دهد راديكالي مي سازد كه هر چيز را به سختي از زيرش اميد رهايي است. آنچه كه هم بيرون مي آيد عصاره نيست تفاله است. نعشي است كه بي نام و نشان بايد به خاك سپرد و جلال، روشنفكر اين گونه نبود.
جلال كارمند ادبيات اين سرزمين است ترجمه، داستان، سفرنامه، تك نگاري و ... دارد ولي بررسي اولي جلال او را مهم نكرده است. بررسي هاي جامعه شناسانه بيشتر به قواره ي قباي جلال مي آيد.
بايد واقعيت هايي را پذيرفت: مثلاً در مورد مرحوم شريعتي او را چه بخوانيم ؟فيلسوف، جامعه شناس، اديب، مبارز سياسي، سخنران ديني، محقق مذهبي، مصلح اجتماعي. در مورد ميزان دانش و ذوق هنري امثال شريعتي و جلال اظهارنظر كردن، فضاي مناقشه برانگيزي مي سازد كه نگارنده از آن پرهيز مي كند و از آن مهم تر در صلاحيتش نيست. اما بايد پذيرفت كه هر دو بيشتر در نقش مصلح اجتماعي و مبارز سياسي- كه بر اساس ايدئولوژي اين مسير مبارزه را انتخاب كرده اند- شناخته مي شوند. در ظاهر زندگي كاري جلال را كه ببيني حكم پرنده ي سرگرداني را دارد كه مدام از اين شاخه به آن شاخه مي پرد.
ترجمه مي كند، داستان مي نويسد، درس مي دهد، سفرنامه مي نويسد، مدير فرهنگي مي شود با قلم تند و تيزش گاه گاهي با زبان تند و تيزش، به هر چه اسم و رسم هنر به خود آويخته مي تازد و اين يعني تعيين سياست فرهنگي و البته آسيب شناسي هاي اجتماعي و فرهنگي اش بدون ارائه ي درمان نمي ماند. جلال در كتاب ماه (تنها يك شماره) و بعد در كيهان ماه (آن هم يك شماره) اين تاختن و تند و تيزي قلم و كلامش را نشان مي دهد. جلسه اي برگزار مي شود به مديريت جلسه ي بانو سيمين دانشور و در آن نقاشان و هنرمندان تجسمي شركت كننده در بي ينال تهران هم حاضر مي شوند و البته جلال هم حاضر است و بررسي آثار تجسمي بي نيال تهران به بحثي گزنده تبديل مي شود. بحث گزنده اي كه، از آن به بعد انتقادهاي زيادي را متوجه آن جلسه مي كند. جلال را خود ملزم به پاسخ دادن همه ي اين انتقادها نمي داند، اين از سر لجاجت و عناد نيست. في المثل در مصداق هايي كه لزوم تأثيرپذيري اجتماعي در آن وجود دارد يا بيم قضاوت مكتبي و تاريخي در آن مي رود، جلال خود پاسخ گوست.
مثلاً در كتاب خدمت و خيانت روشنفكران در مورد نزديكي اش به حزب توده و دلايل انشعابش توضيح مي دهد طبيعي است در جامعه اي كه فئودالي اداره مي شده و قوانين، ارباب رعيتي اند وقتي عقيده اي متولد مي شود كه به اين نظام مي تازد و ضمانت هاي علمي به عقيده اش مي بندد- هر چند كه ضمانت هاي علمي اين چنين، بيشتر مطالعه هاي مد روز هستند- روشنفكري مثل جلال را به خود جذب مي كند و وقتي به حلقه هاي دروني نزديك و نزديك تر مي شود و نامي از وطنش و آيينش نمي شنود و دعواهاي مكتبي به قضاوت كشور بيگانه اي بايد خاتمه پيدا كند، خُب جلال هم بيرون مي زند و اين را به شجاعت اعتراف مي كند و براي جبران آن مي نويسد و مي گويد و مي جنگد و به خاطر همين نوشتن و گفتن و جنگيدن، از خيلي امتيازها محروم مي شود. پيش تر تركه ي تأديب حكومت به تنش نشسته بود و بعد از خروج از حزب توده مورد نوازش اجتماعات روشنفكري هم قرار گرفت. قضاوت در مورد آدم ها كار سختي است. حتي اگر هنرمند باشند و اثري داشته باشند و بشود آن اثر را بررسي كرد باز هم به ضرس قاطع نمي توان قضاوت كرد. امروز بعداز گذشت چند دهه از غروب جلال اين قضاوت را مي توان كرد كه پهلواني كردن، جلوي زور ايستادن، همرنگ جماعت نشدن قصه ي حكايت هاي افسانه اي نيست؛ چه خوب كه ادبيات معاصر، آدم هايي دارد كه شجاع زيسته اند.
منبع : سايت تبيان
براي دانلود داستان هاي جلال آل احمد كليك كنيد

لينك ورود به مشاهده نقاشي هاي مهرداد جمشيدي
مهرداد - جمشيدي - مهرداد جمشيدي - مهردادجمشيدي - نقاشي هاي مهرداد - نقاشي هاي جمشيدي - نقاشي هاي مهرداد جمشيدي - نقاشي هاي مهردادجمشيدي - نقاشيهاي مهرداد - نقاشيهاي جمشيدي - نقاشيهاي مهرداد جمشيدي - نقاشيهاي مهردادجمشيدي - وبلاگ شعرايران
لينك ورود به مشاهده نقاشي هاي مهرداد جمشيدي

مهرداد جمشيدي در سال 1349 در تهران متولد شد. او از دوران كودكي به نقاشي علاقه فراوان داشت. او فارغ التحصيل رشته گرافيك است. از سال 1369 بصورت حرفه اي تحت تعليم استاد مرتضي كاتوزيان به نقاشي پرداخت. در سال 1377 آتليه نقاشي خود را تاسيس كرد كه در آن به تدريس نقاشي با معيارهاي سنتي و كلاسيك مشغول است. او در نمايشگاههاي مختلفي شركت كرده است. او همچنين در پنجمين بنيان بين المللي كاريكاتور تهران بعنوان يكي از 10 هنرمند برتر ، مفتخر به دريافت جايزه شد.

به گزارش خبرگزاري فارس، بيست و نهمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران شاهد رقابت سينماگراني چون مجيد مجيدي و عبدالرضاكاهاني در مرحله دوم داوريهاست. در اين دوره ۹ كتاب به مرحله داوريهاي اين جايزه در بخش نمايشنامه و فيلمنامه راه يافتهاند.
اسامي عناوين راهيافته به دور دوم به شرح ذيل است:
1-«زندگي شيرين 58 پس از مرگ» نوشته اتوم اگويان و ترجمه شميم هدايتي
2- «بيست» اثر عبدالرضا كاهاني
3-«آواز گنجشكها» اثرمجيد مجيدي
4-«مأموريت» نوشته هلاينر مولر و ترجمه ايرج زهري
5-«نورگير» نوشته آنتونيو بوئروبايخو و ترجمه پژمان رضايي
6-«زندگي زير سبيل گربهها» نوشته مهدي پوررضائيان
7- «تيغ برهنه اندلس» نوشته ابوالفضل ورمزيار
8- «اتاق شماره 6» نوشته خسرو حكيم رابط
9- «پشت چراغ قرمز» نوشته مسلم قاسمي
آيين پاياني بيست و نهمين دوره جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران ۱۸ بهمن ماه در تالار وحدت برگزار خواهد شد.
منبع : فارس نيوز
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد





