نام كتاب : پسرك لبو فروش و چند قصه ديگر
نويسنده : صمد بهرنگي
تعداد صفحات : ۵۸
حجم كتاب : ۳۴۶ كيلوبايت
نام كتاب : هري پاتر و طلسم نابخشودني
نويسنده : سهراب مصاحبي
تعداد صفحات : ۱۴۷
حجم كتاب : ۱.۸۶ مگابايت

ماه دهم
شاعر : قاسم صرافان
حق بده به فرشتهها
اينجوري عاشقت باشن
همگي غرق سجده و
تسبيح خالقت باشن
حق بده به خورشيد اگه
بخواد بگرده دور تو
خدا تموم عالمو
پروانه كرده دور تو
حق بده به مدينه تا
بگيره هي بهونهتو
به ياد عطر جاي پات
ببوسه خاك خونهتو
به سامرا هم حق بده
نكشه دست از دامنت
آخه دلش روشن ميشه
هر صبح با عطر پيرهنت
تا ميخوني از جامعه:
«فما اَحلي اسمائكم»
شيرين ميشه لباي عشق
از نامت اي ماه دهم
مست علي النقيم
عاشق نام هاديم
با اين عشيره آشنام
آخه باب الجواديم
براي دستِ خاليا
خوب جاييه اين سامره
به رويِ نااميديا
بازه هميشه پنجره
كبوترم، كو گنبدت؟
عالم فداي غربتت
راحت نميذارن تو رو
حتي پس از شهادتت

ولادت حضرت هادي مبارك باد
به مناسبت ولادت با سعادت پيشواي دهم شيعيان ، امام علي النقي (ع) ، اشعاري در وصف ايشان از شاعران معاصر كشورمون رو براي شما بازديدكنندگان آماده كرده ايم
اميدواريم از خواندن اشعار لذت ببريد
ابن رضاي دگر آمد - غلامرضا سازگار
سر حلقه اهل ولا - محمد خسرو نژاد
بخوان زيارت پر فيض - غلامرضا سازگار
چهارمين علي سرير ولايت - مسعود اصلاني
امام سامرا جانم فدايت - احسان محسني فر
آفتاب عزت از عرش جلال آمد پديد - طايي شميراني

صفاي مدينه
شاعر : رضا مويد
امشب فزوده اند صفاى مدينه را
نور خدا گرفته فضاى مدينه را
با جلوه هاى اشرقت الارض قدسيان
بستند چلچراغ سماى مدينه را
روح الامين بياد بهار نزول وحى
گلبوسه مى زند سرو پاى مدينه را
بيت النبى و گنبد خضرا و مسجدش
بخشيده لطف صحن و سراى مدينه را
در وادى قبا به تماشا نشانده اند
آن نخلهاى سبز قباى مدينه را
آن گونه خرم است كه گويى گشوده اند
بر هشت خلد پنجره هاى مدينه را
عطر و گلاب لاله بدين گونه دلپذير
تغيير داده حال و هواى مدينه را
نور جمال حضرت هادى است كه اينچنين
روشن چو روز كرده فضاى مدينه را
ماهى دگر به محور خورشيد عشق تافت
تا روشنى دهد همه جاى مدينه را
آن سان كه بود هجرت والاى احمدى
تاريخ ساز شهر و بناى مدينه را
اين وارث رسول هم از راز هجرتش
تا سامرا رساند صفاى مدينه را
گلبانگ شادى است بگوش فرشتگان
فرياد مكه را و نداى مدينه را
كاين ماه جلوهاى ز جمال محمد است
ابن الرضاى دوم آل محمد است

دهمين صبح عاشقي
شاعر : قاسم صرافان
باران شدم از شوق پريدن به هوايت
شد كفتر بيگنبدِ تو، باز رهايت
اي صاحب آن «جامعه» پر شده از عشق!
خالي است چرا اين همه در جامعه جايت؟
گفتي: «فَتَحَ اللهُ بِكُم» پنجره وا شد
گفتي: «و بِكُم يَختِم» و دل كرد هوايت
كي ميرسد آن «اَشرَقَتِ الارض» بنورت
كي مست شود جامعه از جام دعايت
هر نيمه شب از ذكر تو روشن شده عالم
مستند ملائك همه از عطر عبايت
در بزم شراب آه! بگو مستِ خدايي
شايد متوكل كند اينگونه رهايت
رخصت بده يك لحظه كه اين پرده بيفتد
تا كاخ و ستونهاش بيفتند به پايت
وقتي كه امامي و علي هم شده نامت
پيداست كه در سامره شاهست، گدايت
ياد نجف افتادم و اشكم شده جاري
كو گنبد و گلدسته و ايوان طلايت؟
«اَنتم شُفَعائي» خبري بود كه ما را
بُرد از دل شب تا سحري پشت صدايت
آه از تو چه پنهان، ... چه بگويم... فقط اكنون
دست من و دامان تو و لطف خدايت
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد