من تلاش ميكنم پس هستم

نام كتاب : مسافر كوچولو

نويسنده : سنت آنتوان اگزوپري

تعداد صفحات : ۶۰

حجم كتاب : ۱.۱۶ مگابايت

نام كتاب : نامه ها

نويسنده : بزرگ علوي

تعداد صفحات : ۱۵۲

حجم كتاب : ۱.۵۰ مگابايت

نام كتاب : نامه به كودكي كه هرگز زاده نشد !

نويسنده : اوريانا فالاچي

تعداد صفحات : ۵۵

حجم كتاب : ۴۲۴ كيلوبايت

نام كتاب : شب يك شب دو

نويسنده : بهمن فرسي

تعداد صفحات : ۲۴۷

حجم كتاب : ۱.۳۵ مگابايت

 توضيحات :
اين داستان به واقع بر پايه نامه هاي عمه نويسنده و نامه هاي عمه عمه اش با اختيار قلب و تحريف و تخفيف و تكثير پرداخته شده است و نويسنده كه بازي نويسي براي تاثر را نيز از عمه اش آموخته در نوشتن اين داستان بيش و كم دراز هم آموزگار و الهام بخشي جز عمه و عمه عمه اش نداشته است و اين جمله را مديون و ممنون ايشان است.

نام كتاب : روي ماه خداوند را ببوس

نويسنده : مصطفي مستور

تعداد صفحات : ۴۷

حجم كتاب : ۲۶۴ كيلوبايت

نام كتاب : صد سال تنهايي

نويسنده : گابريل گارسيا ماركز

تعداد صفحات : ۳۵۲

حجم كتاب : ۴.۰۹ مگابايت

نام كتاب : شاه سياه پوشان

نويسنده : هوشنگ گلشيري

تعداد صفحات : ۳۹

حجم كتاب : ۲۴۱ كيلوبايت

نام كتاب : داستان سياوش از شاهنامه

نويسنده : بهداد

تعداد صفحات : ۵۹

حجم كتاب : ۳۶۷ كيلوبايت

دانلود فايل صوتي ( 518 كيلوبايت )

بوي ياسمن

شاعر : حسنا محمدزاده

از چه بگويم؟! از بدن هايي كه مي‌دانيد؟
از اسب ها و تاختن هايي كه مي‌دانيد؟

از سروهاي بر زمين افتاده بي جان؟
يا حمله ي هيزم شكن هايي كه مي‌دانيد؟

اينجا كبوترها اسير چنگ شاهينند
هر گوشه با پرپر زدن هايي كه مي‌دانيد

هر لحظه روشن مي‌شود چشم و دل يعقوب
با تكه تكه پيرهن‌هايي كه ميدانيد

هفتاد كوچه آن طرف تر مي‌رود فردا
بوي بهار ياسمين‌هايي كه مي‌دانيد

فردا به جاي سر، جوانه مي‌زند خورشيد
از آسمان سرخ تن‌هايي كه مي‌دانيد

بر باد خواهد رفت خواب كاه‌ها يك روز
با كوه صبر شير زن‌هايي كه مي‌دانيد

هر بار با پيراهني نو مي‌كند جلوه
كهنه نخواهد شد سخن‌هايي كه مي‌دانيد

دانلود فايل صوتي ( 559 كيلوبايت )

پيراهن محرم

شاعر : رضا جعفري

اين چشم‌ها براي كه تبخير مي‌شود ؟
اين حلقه‌ها براي چه زنجير مي‌شود ؟

پيراهن محرم من را بياوريد
دارد زمان هيئت من دير مي‌شود

با روضۀ حسين نفس تازه مي‌كنم
وقتي هواي شهر نفس گير مي‌شود

مي‌آيم از كدورت و اشك عزاي تو
سرچشمۀ طهارت تصوير مي‌شود

من دستمال گريۀ خود را نشسته‌ام
چون آب هم به نام تو تطهير مي‌شود

اشك تو تا هميشه جوان مي‌چكد حسين
چشم من است اينكه چنين پير مي‌شود

من تازه تشنه مي‌شوم و گريه مي‌كنم
وقتي ز گريه چشم همه سير مي‌شود

ايمان به دست معجزۀ غم بياوريد
پيغمبري كه باعث تكفير مي‌شود

اين قطره نيست آينۀ توست يا علي
در اشك ما حسين تو تكثير مي‌شود