سوپ - يوسف افشين

مشاور شركت بيمه پارسيان

سوپ - يوسف افشين

۸۲ بازديد
 

سوپ

شاعر : يوسف افشين

سرفه هاش بر سفره.چاي دبش در قوريست
روي تخت لم داده شاعري كه منشوريست

دورم از تو من دورم.دورتر بشو از من
دوستي من با تو از قديم در دوريست

من حروف در مشتم.تو تفنگ در ذهنت
هر دو شاعريم اما شعر هاي تو زوريست

سبزي خيابان را خار خشك مي بيني
عيب از خيابان نيست هر چه هست از كوريست

گوشه ي عبايت را روي عينكت …اصلن
ول كن اين قضايا را اين چه شعر ناجوريست؟

بحث را عوض كردم:توي شعر هاي تو
فرق مي كند آيا تر رو ريست با توريست؟

سوپ سوپ خوبي شد؛فلفلش ولي كم بود
سوپ خوب كم داريم.آشپز كدوم گوريست؟

دكترم كجا رفته؟…..(پيري و فراموشي؟)
دكترت گمان كرده توي هاله ي نوريست

زير تخت قايم شو مثل بچگي هايت
ترس با فراموشي از عوارض پيريست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد