دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۵ ۳۱ بازديد
اي خانه روشن؛ شب ويران تو پيداست
آوار ستون هاي هراسان تو پيداست
بر چهره ي بي رنگ بهاري كه نداري
حتي ترك خنده ي گلدان تو پيداست
از شانه ي ديوار، فرو ريخته قنديل
گيسوي پريشان زمستان تو پيداست
سرشار سكوتي ولي آواز تماشا
از روزنه ي پلك درختان تو پيداست
زنداني ديوار مشو پنجره باز است
فرياد بزن جرأت پنهان تو پيداست